به بهانه پخش فیلم سینمایی «سرخپوست» در گزارش زیر نگاهی به فیلم هفته آی فیلم خواهیم داشت.
به گزارش آیفیلم، شبکه آی فیلم یکی از بهترین فیلم های سینمای ایران در سال های اخیر را به عنوان فیلم هفته به روی آنتن برد. فیلمی که حتی منتقد سختگیری مثل "مسعود فراستی" هم در ستایش آن حرف زد. «سرخپوست» دومین فیلم بلند "نیما جاویدی" است اما پختگی و سطح کیفی آن نشان از یک تجربه و نگاه عمیق دارد که گویی فیلمساز را در دومین اثر خود چند گام به جلو پرتاب می کند.
فاصله بین دو فیلم اول و دوم نیما جاویدی، فاصله بین تقلید و استقلال است. فیلم اولش «ملبورن» تحت تاثیر سینمای فرهادی ساخته شده و به همین دلیل هم مورد نقدهای جدی قرار گرفت. اگرچه همان فیلم هم فارغ از تاثیرپذیری هایش از سینمای فرهادی به عنوان یک فیلم سینمایی قصه ای قابل تامل دارد و ذهن مخاطب را درگیر قضاوت و تصمیم گیری های سخت در بزنگاه های اخلاقی می کند.
همین موقعیت دشوار البته در «سرخپوست» هم به شکل دیگر رخ می دهد. شاید در واکنش به همین نقدها بود که جاویدی به سراغ «سرخپوست» رفت که نهتنها با فضای فیلم اولش فاصله دارد، که اساسا یک تجربه متفاوت در سینمای ایران است و حالا او میتواند با امضای شخصی پای این اثر، هویتمندی خود را به عنوان یک فیلمساز مستقل به نمایش بگذارد. این تفات در همان پلان و قاب اولی که از فیلم با تصویری بارانی از چوبه دار می بینم به چشم می آید.
«سرخپوست» دو مولفه مهم سینما را به موازات هم پیش میبرد؛ قصه و تصویر، و از این حیث میتوان گفت «سرخپوست» خود سینماست. ماهیت و روایتی سینمایی دارد و امکان فراخی برای تجربه لذت بصری فراهم میکند. قاببندیها و کادرهایی که در دل لوکیشنی چشمنواز، زیباییشناسی بصری را روی پرده جان میبخشد، با روایت و قصهای که مخاطب نمیتواند از آن جلو بیفتد. قصهای که مبتنی بر یک مثلث دراماتیک بنا میشود؛ رئیس زندانی که به دنبال زندانی فراری است و در بین آنها اما یک مددکار وجود دارد که از یک سو در تلاش است برای فرار و آزادی زندانی (احمد سرخپوست) اقدام کند و از سوی دیگر، زندانبان دل در گروه عشق او نهاده. در واقع مرکز ثقل و نقطه کانونی این مثلث، زندانبان (نعمت جاهد) است که میان عشق به مددکار از یک سو و دستگیری زندانی فراری از سوی دیگر قرار گرفته و در چالش بین عشق و وظیفه قرار میگیرد.
با اینکه قصه در یک لوکیشن ثابت و فضای بسته زندان روایت میشود، اما هم تعلیق درونی دارد، هم التهاب و کشوقوسهای بیرونی که درنهایت ریتم مناسبی به روایت میدهد که در کنار فضاسازیها و فیلمبرداری درخشان و بازی متفاوت و قدرتمند "نوید محمدزاده" با یک پایانبندی چالشبرانگیز درنهایت «سرخپوست» را به فیلمی قابل توجه تبدیل میکند.
بیشتر بخوانید:
اختصاصی: فیلمهای ماندگار سینما در سال ۹۸
پخش فیلم سینمایی سرخپوست از شبکه آیفیلم
بدون شک یکی از امتیازهای مهم فیلم، فیلمبرداری چشم نواز و فوق العاده "هومن بهمنش" است. حتی اگر فیلم را هم دوست نداشته باشیم، امکان ندارد که از قاب بندی ها و زیبایی شناسی بصری فیلم لذت نبریم. فیلمی که چالش اصلی آن در پایان آن است؛ هم از حیث شیوه پایانی که به کانون مناقشه برای نقد و تحلیل آن بدل شده و هم از منظر دراماتیک و موقعیت پیچیده قهرمان قصه که به نظر میرسد بین عشق و وظیفه، عشق را انتخاب میکند و از دستگیری سرخپوست میگذرد.
گویی چالش اصلی او پیدا کردن زندانی بوده نه دستگیری و تحویل دادن او. پشتوانه این تصمیم، هم عشق به مددکار است، هم توجیه اخلاقی که در طول قصه نسبت به بیگناهی سرخپوست پیدا میکند و رهایی او را بر ترفیع خود ترجیح میدهد. انگار که تصمیم میگیرد در کسوت معشوق درآمده و به جای زندانبانی، مددکاری کند. تمام حرف فیلم دقیقا در پایان آن صورت بندی می شود. پایان پرچالشی که برخی با آن مخالفند و آن را فاقد منطق دراماتیک می دانند اما به نظر می رسد منطق روانشناختی و اخلاقی این پارادوکس آنقدر قوی است که می تواند تصمیم سرگرد نعمت جاهد را برای فرار زندانی توجیه کند.
در واقع او با فرار زندانی، خود را از زندان شک و تردید بین عشق و وظیفه آزاد می کند و در واقع با انتخاب عشق دست به یک انتخاب اخلاقی و انسانی می زند. او پست و مقام دنیوی و ترفیع شغلی را قربانی عشقی می کند که سال هاست از فقدان آن رنج برده و به آدم بداخلاقی بدل شده. جاهد ترجیح می دهد که پشت میزی که تنهایی اش را تداوم می بخشد، ننشیند و به جایش در کنار کسی باشد که در آن لحظه حساس اگر او را ترجیح نمی داد برای همیشه تنها و غمگین می ماند.
ضمن اینکه او یک بار به شکل اتفاقی در یکی از بندهای سلول گیر می افتد و زندانی می شود و این تجربه هولناک امکان درک حال احمد سرخپوست و میل او به فراز از زندان را بیشتر می کند. «سرخپوست» یک عاشقانه اخلاقی است که در بستری قصه ای معمایی روایت می شود.
نویسنده: سید رضا صائمی
م ن/ه خ